تاریخ انتشار: ۰۰:۱۰ - ۰۹ آبان ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۲ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

شبکه راه شاهی هخامنشی | چگونه داریوش نخستین زیرساخت جهانی را ساخت؟

وقتی سخن از راه‌سازی در دنیای باستان به میان می‌آید، ذهن همگان بی‌درنگ به‌سوی جاده‌های سنگفرش و مهندسی‌ساز رومیان می‌رود. اما این شبکه حمل‌ونقل رومی، خود وام‌دار و ادامه‌دهنده‌ی یک سیستم کهن‌تر، وسیع‌تر و به همان اندازه شگفت‌انگیز بود: شبکه راه‌های شاهی ایران هخامنشی.

شبکه راه شاهی هخامنشی | چگونه داریوش نخستین زیرساخت جهانی را ساخت؟

رویداد۲۴| اغراق نیست اگر امپراتوری هخامنشی را نخستین ابرقدرت واقعی جهان بنامیم. این امپراتوری در سه قاره، آسیا، آفریقا و اروپا، فتوحات و عملیات نظامی انجام داد؛ دستاوردی که حتی امپراتوری قدرتمند آشور در بین‌النهرین، پیش از آن، هرگز به آن نرسیده بود. پارسیان که در ابتدا بازیگرانی درجه دوم در صحنه سیاسی منطقه به شمار می‌رفتند، در اتحادی با مادها، به سرنگونی امپراتوری آشور کمک کردند. اما هیچ‌کس پیش‌بینی نمی‌کرد که ستاره‌ی بخت آنها چنین درخشان طلوع کند. در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، کوروش دوم، که بعد‌ها لقب «بزرگ» گرفت، بر اربابان مادی خود چیره شد و نخستین امپراتوری پارس را بنیان نهاد. پارسیان به حاکمان قلب تپنده‌ی جهان متمدن، یعنی بین‌النهرین پرجمعیت و ثروتمند، تبدیل شدند. طی شصت و چهار سال پس از آن، امپراتوری هخامنشی مرز‌های خود را از غرب تا بالکان (بلغارستان امروزی)، از جنوب تا لیبی در شمال آفریقا و از شرق تا اعماق شبه‌قاره هند گسترش داد.

نیاز به سرعت در امپراتوری وسیع

با هر وجب خاکی که به قلمرو افزوده می‌شد، چالشی بزرگ‌تر رخ می‌نمود: چگونه می‌توان بر سرزمینی چنین پهناور، با مردمان و فرهنگ‌های گوناگون، فرمان راند؟ فواصل عظیم میان پایتخت‌های شاهنشاهی و دورافتاده‌ترین ساتراپی‌ها (استان‌ها)، کابوسی لجستیکی و اداری بود. طنز تلخ تاریخ اینجا بود که همان سرعت خیره‌کننده‌ی کشورگشایی، خود این مشکل را عمیق‌تر و پیچیده‌تر می‌کرد.

این گره کور به دست سومین فرمانروای بزرگ هخامنشی، داریوش اول، گشوده شد. او که لقب «بزرگ» را از آن خود کرد، به‌خوبی دریافت که کلید بقا و شکوه امپراتوری در اتصال اجزای دور و نزدیک آن نهفته است. داریوش برنامه‌ای عظیم برای ساخت، نگهداری و مدیریت راه‌ها آغاز کرد؛ میراثی که نه تنها از عمر او، بلکه از عمر امپراتوری‌اش نیز فراتر رفت و برای قرن‌ها شالوده‌ی راه‌های منطقه شد.

قلمرو هخامنشیان مجموعه‌ای از متنوع‌ترین جغرافیا‌های جهان بود: از دامنه‌های کوه‌های سر به فلک کشیده زاگرس در ایران تا دشت‌های هموار، بیابان‌های خشک و حتی باتلاق‌های بین‌النهرین مرکزی. از قله‌های بلند هندوکش تا صحرا‌های وسیع مصر. عبور از رودخانه‌های بی‌شمار نیازمند ساخت پل‌های دائمی یا ایجاد سامانه‌های کشتی‌رانی منظم بود. هموار کردن شیب‌های تند کوهستانی و خشکاندن مسیر‌های باتلاقی، نیروی انسانی و مهندسی عظیمی می‌طلبید.

در زمان داریوش، مهندسان شاهی شهر‌های اصلی و مراکز قدرت امپراتوری_ از جمله کاخ‌های سلطنتی در شوش، بابل، هگمتانه، پاسارگاد و تخت‌جمشید_ را به یکدیگر متصل کردند. دربار سلطنتی به‌صورت سالانه میان این پایتخت‌ها در گردش بود و این خود شبکه‌ای درهم‌تنیده از پادگان‌ها، انبار‌ها و مراکز خدماتی را برای تأمین امنیت و تسهیل این جابه‌جایی عظیم ایجاب می‌کرد.

این زیرساخت پیچیده به‌سرعت گسترش یافت. هرودوت، مورخ نامدار یونانی، از وجود ایستگاه‌های استراحت و مهمان‌سرا‌هایی در فواصل معین (حدود ۳۰ کیلومتر یا یک روز سفر) خبر می‌دهد. این تأسیسات که «چاپارخانه» نامیده می‌شدند، اسب‌های تازه نفس برای پیام‌آوران سلطنتی، آذوقه برای مقامات و بازرگانان در سفر و مکانی امن برای استراحت کاروان‌های تجاری رسمی فراهم می‌کردند. هخامنشیان دسترسی و استفاده از راه‌های شاهی را از طریق یک سیستم صدور مجوز و مالیات تنظیم می‌کردند. مسافران رسمی مجوزی به نام «ویاتَکَ» (viyataka) دریافت می‌کردند که حکم گذرنامه و حواله را داشت.

آناتومی یک ابرقدرت: سفر در ساتراپی‌ها

برای درک واقعی عظمت این شبکه، باید بدانیم که این راه‌ها چه چیزی را به هم متصل می‌کردند. امپراتوری هخامنشی یک توده‌ی بی‌شکل از سرزمین‌های فتح‌شده نبود، بلکه یک ارگانیسم پیچیده با ساختاری سلسله‌مراتبی بود. واحد اصلی این ساختار «ساتراپی» نام داشت. این اصطلاح، که از واژه‌ای مادی به یونانی راه یافته، در کتیبه‌های فارسی باستان دیده نمی‌شود.


بیشتر بخوانید:

از اسطوره تا واقعیت کوروش کبیر | معمار ایده امپراتوری

کوروش کبیر؛ اسطوره‌ای برای جعل ایدئولوژیک تاریخ

داریوش بزرگ ؛ پادشاه مقتدر هخامنشی

خشایارشا پادشاه جنگ‌طلب هخامنشی

چهره دوگانه هخامنشیان؛ بهشت و جهنم در یک امپراتوری | چگونه رویا و وحشت در هم تنیده شد؟

داریوش سوم، آخرین شاه هخامنشی که شاهد فروپاشی یکی از بزرگ‌ترین تمدن‌های تاریخ شد!


در آنجا، از واژه «دَهیو» (dahyu-) به معنای «سرزمین» یا «کشور» برای اشاره به این واحد‌های اداری استفاده شده است. این سرزمین‌ها توسط یک «خشَثرَپاون» (xšaça-pā-van-) یا «شهربان» اداره می‌شدند که به معنای «محافظ پادشاهی» است.

این ساختار اداری، خود دارای مراتبی بود. برخی ساتراپی‌های بزرگ چندین ساتراپی اصلی را در بر می‌گرفتند و هر ساتراپی اصلی نیز می‌توانست به ساتراپی‌های کوچک‌تر تقسیم شود. راه‌های شاهی، این پیکر عظیم را یکپارچه می‌ساخت.

قلب تپنده: ساتراپی بزرگ پارس

مرکز فرماندهی و خاستگاه سلسله هخامنشی، این ساتراپی بزرگ بود. پایتخت اداری آن ظاهراً پاسارگاد بود، جایی که به نظر می‌رسد ساتراپ در آن اقامت داشت. این مجموعه عظیم، تنها شامل سرزمین اصلی پارس (استان فارس امروزی) نبود، بلکه ساتراپی اصلی شوش را نیز در بر می‌گرفت. شوش، با پیشینه‌ی تمدنی کهن، یکی از پایتخت‌های چهارگانه امپراتوری بود و راه شاهی اصلی، این شهر را به دیگر مراکز قدرت متصل می‌کرد. ساتراپی کوچک‌تر کرمان نیز زیرمجموعه‌ی این واحد بزرگ اداری محسوب می‌شد. این شبکه راهی درونی، منابع و نیرو‌های نظامی قلب امپراتوری را به‌سرعت بسیج می‌کرد.

همسایه شمالی: ساتراپی بزرگ ماد (Māda)

ماد، با پایتختش هگمتانه (همدان امروزی)، موقعیتی استراتژیک داشت و اغلب شاهزادگان هخامنشی به حکومت آن گماشته می‌شدند. این اهمیت از آنجا بود که ساتراپی بزرگ ماد کنترل چندین سرزمین حیاتی دیگر را در دست داشت. کتیبه بیستون گواهی می‌دهد که ارمنستان، با دو بخش شرقی و غربی، و همچنین پارت (Parθava) و گرگان، همگی زیر نظر این واحد بزرگ اداره می‌شدند. هنگامی که شورش‌ها در ارمنستان و پارت درگرفت، داریوش بزرگ سرکوب آنها را به‌صورت هماهنگ و در چارچوب عملیات در ماد مدیریت کرد. این نشان می‌دهد که راه‌ها، هگمتانه را به مراکز این مناطق متصل می‌کردند و امکان واکنش سریع نظامی را در جبهه‌ای وسیع فراهم می‌ساختند.

جبهه غربی: ساتراپی بزرگ لیدی (Sparda)

این ساتراپی، که پس از فتح پادشاهی ثروتمند لیدی به دست کوروش بزرگ شکل گرفت، دروازه‌ی هخامنشیان به جهان یونان و دریای اژه بود. پایتخت آن، سارد، یکی از مهم‌ترین شهر‌های امپراتوری و نقطه پایانی غربی «راه شاهی» اصلی بود که از شوش آغاز می‌شد. این ساتراپی بزرگ، خود مجموعه‌ای از مناطق کلیدی بود: فریگیه هلسپونت (شمال‌غرب ترکیه امروزی) با مرکزیت داسکیلیون، فریگیه بزرگ در مرکز آناتولی، و کاریا (Karka) در جنوب‌غرب. فرمانروایان محلی کاریا، مانند ماسولوس، با ساخت آرامگاه باشکوه هالی‌کارناسوس (از عجایب هفت‌گانه جهان باستان) شهرت یافتند، اما در نهایت تابع ساتراپ بزرگ مقیم سارد بودند. راه‌ها در آناتولی، نه تنها تجارت را تسهیل می‌کردند، بلکه به ساتراپ بزرگ این امکان را می‌دادند که بر حکام محلی و شهر‌های یونانی‌نشین سرکش نظارت داشته باشد و در مواقع بحران، نیرو‌های نظامی را به‌سرعت به سواحل مدیترانه برساند.

گوهر بین‌النهرین: ساتراپی بزرگ بابل (Bābiruš)

فتح بابل در سال ۵۳۹ پیش از میلاد توسط کوروش، یکی از بزرگ‌ترین پیروزی‌های هخامنشیان بود. بابل، با ثروت افسانه‌ای و تاریخ کهن خود، به یکی از مراکز اصلی امپراتوری تبدیل شد. ساتراپی بزرگ بابل، علاوه بر سرزمین اصلی بابل در جنوب بین‌النهرین، شامل ساتراپی اصلی آشور در شمال نیز می‌شد. این دو نام، گاهی به جای یکدیگر به کار می‌رفتند. اهمیت بابل تا حدی بود که اسکندر پس از فتح آن، غنایم عظیمی به دست آورد. این ساتراپی بزرگ، کنترل سرزمین‌های غربی‌تری، چون سوریه به معنای «آن سوی رود فرات»، فنیقیه و کیلیکیه (جنوب ترکیه امروزی) را نیز در دست داشت. راه‌هایی که از بابل منشعب می‌شدند، شریان‌های حیاتی برای کنترل مسیر‌های تجاری به مدیترانه و انتقال ثروت این مناطق به قلب امپراتوری بودند.

ساتراپی بزرگ مصر (Mudrāya)

مصر تمدنی هزاران ساله، در سال ۵۲۵ پیش از میلاد به دست کمبوجیه، پسر کوروش، فتح شد. این سرزمین دوردست، به یک ساتراپی بزرگ تبدیل شد که اداره‌ی آن چالشی عظیم بود. پایتخت آن ممفیس بود و مانند دیگر ساتراپی‌های بزرگ، شاهزادگان هخامنشی بر آن حکومت می‌کردند. این مجموعه، علاوه بر خود مصر (که به دو بخش مصر سفلی و علیا تقسیم می‌شد)، شامل سرزمین عربستان در اطراف واحه‌ی تیما، لیبی و نوبیا نیز می‌شد. اتصال مصر به مرکز امپراتوری از طریق راه‌هایی که از صحرای سینا و شام می‌گذشت، صورت می‌گرفت و بقای این استان ثروتمند در امپراتوری، به کارآمدی این مسیر‌ها بستگی داشت.

مرز‌های شرقی

اطلاعات ما درباره‌ی ساختار اداری در شرق امپراتوری کمتر است، اما شواهد نشان می‌دهد که در اینجا نیز ساختار‌های سلسله‌مراتبی مشابهی وجود داشته است. رخج (در افغانستان امروزی) با مرکزیت قندهار، یک مجتمع اداری بزرگ بود که بر مناطقی، چون زرنگ، سیستان، مکران و بلوچستان و حتی بخش‌هایی از هند نظارت داشت. این راه‌ها، کنترل ایران بر سرزمین‌های ناهموار و مردمان جنگجوی شرق را ممکن می‌ساخت.


بیشتر بخوانید: تخت جمشید از فهرست جهانی یونسکو حذف می‌شود؟


ساتراپی بزرگ باختر (بلخ امروزی در افغانستان) نیز اهمیتی حیاتی داشت. این منطقه، سپر دفاعی امپراتوری در برابر قبایل کوچ‌نشین آسیای مرکزی بود. ساتراپ باختر، که اغلب از قدرتمندترین مردان امپراتوری بود (مانند بسوس در زمان داریوش سوم)، بر سرزمین‌های وسیعی، چون سُغد، خوارزم و گندهارا و همچنین بر قبایل سکایی در آن سوی مرز‌ها فرمان می‌راند. راه‌هایی که از باختر به قلب امپراتوری می‌رسید، نه تنها برای مقاصد نظامی، بلکه برای تجارت کالا‌های گران‌بهایی، چون لاجورد که از بدخشان (بخشی از سغد) استخراج می‌شد، ضروری بود.

نخستین شبکه سیار جهان؟

این شبکه عظیم راهی، چیزی بیش از مسیر‌هایی برای حرکت ارتش‌ها و کاروان‌ها بود. بسیاری از چاپارخانه‌ها به برج‌های دیده‌بانی و سامانه‌های مخابراتی مجهز بودند. با استفاده از مشعل‌های آتش در شب و دود در روز، پیام‌های ساده و فوری به‌صورت رله از یک ایستگاه به ایستگاه دیگر منتقل می‌شد و مسافت‌های بسیار طولانی را در زمانی فوق‌العاده کوتاه طی می‌کرد. این پیام‌های اولیه، به شاه بزرگ در مورد یک تهدید قریب‌الوقوع یا یک بحران در حال شکل‌گیری هشدار می‌داد و بلافاصله پس از آن، پیکی تیزپا سوار بر اسبی تازه نفس، با پیامی دقیق‌تر و مکتوب به سوی پایتخت به حرکت درمی‌آمد.

سیستم چاپاری هخامنشی به فرمانروا این امکان را می‌داد که اخبار هر گوشه از امپراتوری را ظرف یک یا دو روز پس از وقوع دریافت کند، دستاوردی شگرف در جهان باستان. این مزیت، به هخامنشیان برتری نظامی قابل توجهی در واکنش سریع به اطلاعات می‌بخشید. هرودوت با شگفتی می‌نویسد: «نه برف، نه باران، نه گرما و نه تاریکی شب، این پیک‌ها را از انجام سریع وظیفه‌شان باز نمی‌دارد.»

امروزه طول کل شبکه راه‌های شاهی هخامنشی حدود ۱۳۰۰۰ کیلومتر تخمین زده می‌شود. این شبکه از قرقیزستان و هند در شرق تا ترکیه و مصر در غرب امتداد داشت و با عبور از قلب حیاتی بین‌النهرین، شهرها، مناطق و فرهنگ‌های بی‌شماری را به هم پیوند می‌داد.

میراثی برای فاتحان و آیندگان

جالب اینجاست که تعداد کمی از راه‌های هخامنشی سنگفرش بودند. با این حال، حتی راه‌های شنی و کوبیده‌ی آنها، با عرض استاندارد حدود شش متر، آن‌قدر مسطح و بادوام بودند که عبور وسایل نقلیه چرخ‌دار مانند ارابه‌ها و گاری‌ها را که در زمین‌های عمدتاً صخره‌ای یا شنی منطقه با مشکل مواجه بودند، ممکن می‌ساختند.

ارزش این راه‌ها بر فاتحان نیز پوشیده نبود. اسکندر مقدونی، حتی در حالی که در حال در هم کوبیدن امپراتوری هخامنشی بود، به‌طور گسترده از همین شبکه راهی برای پیشروی سریع ارتش خود استفاده کرد. نبرد معروف «دروازه‌های پارس» در سال ۳۳۰ پیش از میلاد، تلاش نافرجام یک سردار ایرانی برای متوقف کردن ارتش اسکندر در یکی از تنگه‌های استراتژیک همین راه شاهی بود. اسکندر به‌خوبی از خطوط ارتباطی داخلی که این راه‌ها در اختیارش می‌گذاشت، در طول لشکرکشی‌های شرقی خود بهره برد.

این راه‌ها چنان شگفت‌انگیز بودند که یونانیان برای آنها ریشه‌هایی اسطوره‌ای می‌تراشیدند. برخی ساخت آن را به سمیرامیس، الهه جنگجوی سوری که گمان می‌کردند بابل را بنا نهاده، نسبت می‌دادند. افسانه‌ای دیگر، این افتخار را به ممنون، پادشاه اسطوره‌ای حبشه، می‌داد.

هنگامی که رومیان در قرن دوم پیش از میلاد وارد صحنه شدند، شکی نیست که بقایای شبکه راهی هخامنشی به پیشروی سریع آنها در شرق مدیترانه کمک کرد. بسیاری، اگر نه اکثر، جاده‌های رومی که بعد‌ها در سراسر آسیای صغیر، یهودیه و بین‌النهرین ساخته شد، بر روی مسیر‌های قدیمی ایرانی بنا گردید. بخشی از چنین جاده‌ای در نزدیکی گوردیوم در ترکیه امروزی شناسایی شده است که لایه‌های متعددی از ساخت‌وساز جاده را روی یکدیگر نشان می‌دهد.


بیشتر بخوانید: رازهای مهندسی و شکوه امپراتوری هخامنشی | چگونه تخت‌جمشید ۲۵۰۰ سال مقاومت کرد؟


شاید تعجب‌آور باشد که با توجه به گستره‌ی عظیم شبکه راهی هخامنشی، چرا امروزه آثار فیزیکی کمی از آن باقی مانده است. در سال ۲۰۱۹، باستان‌شناسان بقایای مدفون یک چاپارخانه هخامنشی را در روستای توکلوجاک ترکیه کشف کردند. حفاری‌های مداوم در امتداد رود سیردریا در قزاقستان و قرقیزستان، اطلاعات جالبی از راه شاهی که زمانی بین‌النهرین را به سرزمین‌های باستانی باختر و فرغانه متصل می‌کرد، ارائه می‌دهد. پایه‌های پل، برش‌های هدفمند در دامنه‌های تند و پی‌های مهمان‌سرا‌ها و ایستگاه‌های پستی، به‌آرامی از دل خاک بیرون می‌آیند.

اما دلیل اصلی کم بودن بقایای این شبکه این است که مردم هنوز از آن استفاده می‌کنند! شبکه جاده‌ای مدرن امروز، تا حد زیادی هنوز همان مسیر‌هایی را دنبال می‌کند که برای نخستین بار حدود ۲۵۰۰ سال پیش توسط مهندسان هخامنشی نقشه‌برداری و تسطیح شد.

راه شاهی که از گذرگاه‌های صعب‌العبوری، چون «دروازه‌های کیلیکیه» می‌گذشت، اکنون به بزرگراه‌های آسفالته‌ای تبدیل شده که روزانه هزاران وسیله نقلیه از آن عبور می‌کنند. این مسافران، در کمال آسایش، غافل از آنند که سنگ بنای سفر راحتشان، نخستین بار در قرن ششم پیش از میلاد، با درایت و همت یک امپراتوری کهن گذاشته شد؛ امپراتوری‌ای که فهمیده بود قدرت واقعی، نه فقط در فتح سرزمین‌ها، بلکه در اتصال و یکپارچه‌سازی آنها نهفته است.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: تاریخ ایران
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۲۸ - ۱۴۰۴/۰۸/۰۹
0
5
بسیار جالب، با شکوه و غرور آفرین
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۸/۰۹
1
5
از وقتی ایرانی ، اعراب را پذیرفت و مسلمان شد . دوران انحطاطش شروع شد .
نظرات شما